۱.دولت قوی به منزله پشتوانه سیاست برجامی ایران

رئیسی در رقابت‌های انتخاباتی از مفهوم «دولت قوی» برای تامین حقوق اجتماعی و اقتصادی جامعه ایران یاد کرد.رئیسی به این موضوع اشاره داشت که دولت قوی از ابزارها و قابلیت‌های بیشتری برای تحقق اهداف سیاسی ایران برخوردار خواهد بود.ویژگی اصلی دولت قوی در تفکر ابراهیم رئیسی براساس به‌کارگیری سازوکارهای کنش چندجانبه و چندجانبه‌گرایی رقابتی برای اعمال فشارهای سازنده، حقوقی و بین‌المللی به آمریکا در جهت اجرای تعهدات برجامی خود بوده است. یکی از شاخص‌های اصلی دولت قوی را باید در «تولید قابلیت برای چانه‌زنی» دانست.ایران به گونه تدریجی در فضای تحریم‌های اعاده‌شده توانست موقعیت خود را ارتقا دهد.در این ارتباط، می‌توان به افزایش ظرفیت غنی‌سازی ۶۰درصدی ایران و فعال شدن سایت فردو اشاره کرد.سانتریفیوژهای جدید ایران از قابلیت سرعت‌بخشیدن به توان غنی‌سازی برخوردارند.اگرچه برخی از آمریکایی‌ها به این موضوع اشاره دارند که غنی‌سازی ۶۰ درصدی اورانیوم در سایت فردو به مثابه اقدام تحریک‌آمیز ایران محسوب می‌شود.

۲.چندجانبه‌گرایی دیپلماتیک ایران در تداوم سیاست برجامی

دولت روحانی تلاش داشت تا از طریق معادله اروپا و جداسازی اروپا از آمریکا به نتایج و مطلوبیت مورد‌نظر خود در جهت کاهش تحریم‌ها برسد،چنین رویکردی، نتیجه مطلوب را برای دولت روحانی به همراه نیاورد.براساس چنین رویکردی بود که دولت رئیسی از سازوکارهای مربوط به چندجانبه‌گرایی متوازن در قالب «اتحادیه اروپا»، «چین» و «روسیه» بهره گرفت تا براساس چنین رویکردی اولا انگاره پایبندی ایران به قواعد برجام حفظ شود، ثانیا ایالات متحده به این موضوع واقف شود که ایران در تنهایی دیپلماتیک قرار نداشته و فشارهای متنوعی بر سیاست جدایی‌طلبانه آمریکا از برجام وارد شود.

۳.قابلیت بازدارندگی ایران در برابر تهدیدات نظامی

ایران از سازوکارهای موازنه قدرت از طریق بازدارندگی برای حفاظت از دیپلماسی و برجام بهره می‌گیرد.یکی از شاخص‌های قدرت ایران را می‌توان ارتقای قابلیت بازدارندگی دانست.به هر میزان کشوری از قدرت بازدارنده بیشتری برخوردار باشد، در دیپلماسی جهانی آمادگی بیشتری برای چانه‌زنی خواهد داشت.ارتقای قابلیت بازدارندگی ایران را می‌توان یکی از پشتوانه‌های اصلی دیپلماسی هسته‌ای در مذاکرات ژنو دانست.تحریم‌های اقتصادی آمریکا فضای پرمخاطره و شکننده‌ای را در حوزه امنیت منطقه‌ای ایجاد کرده است.بازگشت و اعاده تحریم‌ها را می‌توان در زمره موضوعاتی دانست که موازنه قدرت را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. اگرچه اسرائیل و برخی از کشورهای عربی درصدد مقابله با قدرت و قابلیت ایران هستند، اما ایالات‌متحده به این موضوع واقف است که هرگونه کنش عملیاتی پرشدت این‌گونه از بازیگران، مخاطرات امنیتی بیشتری را برای ایران ایجاد خواهد کرد.بنابراین ایران در فضای دیپلماسی وین آذرماه ناچار خواهد بود تا به گونه اجتناب‌ناپذیری از سازوکارهای سیاست «مماشات و عقب‌نشینی» اجتناب کرده و بر ضرورت الگوهای «موازنه‌ساز قدرت» تاکید کند.تداوم دیپلماسی وین به این دلیل امکان‌پذیر است که ایران از «سازوکارهای بازتولید موازنه قدرت» بهره می‌گیرد.اقدام ایران در روند غنی‌سازی ۶۰درصد و در سایت فردو بیانگر این واقعیت است که قابلیت‌های جمهوری اسلامی برای بازتولید قدرت هسته‌ای و به کارگیری آن در روند مذاکرات وین از «اعتبار، تکرارپذیری، ارتقا‌‌بخشی و تداوم» برخوردار خواهد بود.در این فرآیند، ایران توانست قدرت خود را در زمان محدودی به گونه تدریجی بازتولید کند. بازتولید قدرت ایران در سایت فردو، شکل‌گیری «بازدارندگی نوظهور» از طریق «موازنه جدید» را امکان‌پذیر ساخته است.

۴.تفکیک دیپلماسی رسانه‌ای و سیاست عملی

یکی از نشانه‌های اصلی دیپلماسی هسته‌ای ایران در دوران کنونی، تفکیک «دیپلماسی هسته‌ای رسانه‌ای» از «سیاست عملی» و «دیپلماسی واقعی» بوده است.چنین رویکردی را می‌توان به عنوان یکی از شاخص‌های اصلی سیاست ایران برای ورود به مذاکرات نسبتا سخت و اجتناب‌ناپذیر وین دانست.کشورهای غربی به این موضوع واقف هستند که بسیاری از مفاهیم به کارگرفته شده از سوی تیم دیپلماسی هسته‌ای ایران در دوران‌های مختلف در قالب «سیاست اعلامی» مطرح شده است.واقعیت آن است که سیاست اعلامی با شاخص‌های واقعی دیپلماسی هسته‌ای ایران هماهنگی چندانی ندارد.هر مذاکره‌کننده‌ای باید به این موضوع واقف باشد که بیان هر شرطی باید ماهیت ساختاری داشته باشد.بسیاری از شرط‌های اعلام شده از سوی کارگزاران دستگاه دیپلماتیک ماهیت رسانه‌ای داشته و با شاخص‌های دیپلماسی اعلامی تطبیق دارد.ساخت قدرت آمریکا براساس نشانه‌هایی از «موازنه و کنترل» شکل گرفته است.بنابراین کنگره به عنوان کارگزار رئیس‌جمهور یا وزیر خارجه محسوب نمی‌شود.هر توافقی صرفا براساس شاخص‌های واقعی «برنامه جامع اقدام مشترک» قابل تفسیر است.کارگزاران دیپلماتیک ایران حتما به این موضوع واقف هستند که برجام صرفا به منزله «برنامه عملی و اجرایی» محسوب می‌شود.چنین برنامه‌ای هیچ‌گاه از تداوم قانونی و ساختاری در آمریکا و اروپا برخوردار نیست.بنابراین لازم است تا قابلیت بازدارندگی ایران حفظ شده و به جای شرط‌گذاری برای دیگران از سازوکارهای کنش قانونی برای حفظ قابلیت‌های ابزاری در ساختار داخلی استفاده شود.چگونگی بازتولید معادله قدرت در نظام بین‌الملل مبتنی بر آنارشی نیازمند توجه به معادله قدرت در قابلیت‌های درون‌ساختاری خواهد بود.چنین قابلیت‌هایی به گونه اجتناب‌ناپذیر زمینه ایجاد «تعادل و اعاده موازنه قوا» را فراهم می‌سازد.واقعیت سیاست بین‌الملل آن است که قدرت‌های بزرگ دارای سیاست تهاجمی هستند.آنان هیچ‌گاه به توافق خود توجه نداشته و هر موضوعی را براساس معادله قدرت، امنیت و تهدیدات نوظهور تبیین می‌کنند.بهره‌گیری از سازوکارهای مبتنی بر «تولید قدرت به موازات چانه‌زنی» زمینه شکل‌گیری مصالحه را به وجود می‌آورد.مصالحه به مفهوم متوازن‌سازی منابع و اهداف ایران و کشورهای ۱+۵ در قالب سیاست عملی خواهد بود.

۵.افزایش ضریب آمادگی آمریکا برای ایفای نقش سازنده

یکی از بازیگران اصلی دیپلماسی وین را کارگزاران آمریکایی تشکیل می‌دهند.آمریکایی‌ها از انگیزه لازم برای حل و فصل موضوع و عبور از چالش‌های برجام برخوردارند.کارگزاران تیم دیپلماسی هسته‌ای و راهبردی ایالات‌متحده به این موضوع اشاره دارند که حل و فصل مسائل ایران و آمریکا در حوزه برجام هزینه امنیت‌سازی منطقه‌ای را کاهش می‌دهد.نقش‌یابی کشورها در چارچوب اعتراف‌های چندجانبه، آنان را امیدوار به همکاری سازنده در سایر حوزه‌های منطقه‌ای می‌سازد. روند مذاکرات دولت بایدن با ایران بیانگر آن است که دیپلماسی برجامی بایدن، بلینکن و رابرت مالی دارای ویژگی‌های کنش تاکتیکی است.اگرچه دونالد ترامپ از سازوکارهای راهبردی برای همکاری یا عدم همکاری با کشورها بهره می‌گرفت، تیم بایدن ترجیح می‌دهند تا از الگوهایی استفاده کنند که دیپلماسی هیچ‌گاه از مدار سیاست خارجی ایران، ایالات‌متحده و کشورهای گروه ۱+۴ خارج نشود.دیپلماسی ایران براساس یک انگاره بسیار ساده قرار دارد. ایران به این موضوع اشاره دارد که به تعهدات خود عمل کرده و ایالات‌متحده هیچ‌گونه توجهی به توافق انجام شده در قالب برنامه جامع اقدام مشترک ندارد.محور اصلی سیاست ایران در روند دیپلماسی هسته‌ای و بازگشت به برجام، عبور از سیاست دوران ترامپ است.در‌حالی که الگوی رفتار آمریکایی‌ها براساس معادله و موازنه قدرت در هر دوران تاریخی خواهد بود.فعالیت ایران براساس نصب نسل نهم سانتریفیوژهای هسته‌ای می‌تواند به عنوان نمادی از قدرت و قابلیت سازنده ایران محسوب شود.

  نتیجه

نشانه‌های موجود در فرآیند دیپلماسی هسته‌ای بیانگر آن است که اتحادیه اروپا، روسیه و چین از سیاست تداوم همکاری‌های دیپلماتیک برجامی حمایت به عمل می‌آورند.بازیگران یاد شده به این موضوع واقف هستند که سیاست ترامپ چالش‌هایی را برای اقتصاد و امنیت ایران ایجاد کرده است.براساس چنین نشانه‌هایی است که ایران تلاش دارد تا شکل جدیدی از کنش دیپلماتیک را در دستور کار دیپلماسی هسته‌ای خود و در روند مذاکرات وین قرار دهد.واقعیت آن است که تاکنون نگرش ایران برای کاهش تعهدات برجامی به عنوان بخشی از سیاست پایبندی به تعهدات برجامی بوده است.برای عبور از چالش‌های پیش روی مذاکرات برجام، ایالات‌متحده باید نخستین گام در ارتباط با پایان دادن به تحریم‌ها را بردارد.مذاکرات برجامی بدون اجرای تعهدات پیشین بازیگران امکان‌پذیر نخواهد بود.انعطاف‌پذیری در سیاست برجامی آمریکا می‌تواند زمینه انعطاف‌پذیری بیشتر و فراگیرتر را فراهم سازد.مذاکرات وین بعد از چند دوره دیپلماسی ایران با اتحادیه اروپا، چین و روسیه حاصل شده است.طبعا اگر ایالات‌متحده به تعهدات برجامی خود برگردد، ایران نیز همان تعهدات را در دستور کار قرار خواهد داد. تعهدات ایران می‌تواند بسیاری از نگرانی‌های اعلام شده از سوی آژانس و نهادهای آمریکایی را کاهش دهد.اگر تعهدات برجامی آمریکا انجام پذیرد، در آن شرایط ایران می‌تواند پروتکل الحاقی را مورد پذیرش قرار داده، غنی‌سازی را به حداقل ممکن یعنی براساس معیار ۳۷/ ۳ درصد رسانده و فعالیت سانتریفیوژهای نسل جدید را متوقف سازد.واقعیت آن است که هرگونه مذاکرات چندجانبه و کنش دیپلماتیک با اهداف راهبردی نیازمند اعتمادسازی خواهد بود.