نژاد جهانی، دانشجوی دکترای مهندسی و مدیریت ساخت
مفهوم توسعه را که تعاریف و دستهبندیهای متعددی برای آن ارائه شده است برای خودم بسیار ساده و اینچنین تعریف میکنم: قدم برداشتن پیوسته در مسیر تجلی رفاه فراگیر در عین حفظ و ارتقای ارزشهای انسانی.
پیش از هرچیز اشاره به این نکته که یادداشت حاضر بیش از آنکه صرفاً بر مبنای مفاهیم نظری استوار باشد برداشتی مبتنی بر تجربههای عینی در نقشهای مختلف مدیریت شهری، اجرایی و سیاسی در سطوح شهرستانی و استانی است را ضروری میدانم. سؤال تاریخی یا موضوع انشایی که بیشترین فراوانی را در بین موضوعات انشای سالهای نهچندان دور نظام آموزشی ما دارد همه به خاطر میآوریم: «علم بهتر است یا ثروت؟» سؤالی که از اساس ماهیتی اشتباه داشت. تلقی از خیر و شر بودن علم یا ثروت و اجبار به حذف یکی از آنها در مسیر رشد و تعالی فردی بدون شک اتلاف بخشی از منابع است. بههرحال… علیرغم برداشتهای متفاوتمان از واژه توسعه، حداقل یک اجماع نظر و بینش مشرک بین همه مورد توافق است: «توسعه مقولهای ارزشی است و بهخودیخود دارای بار مثبت است.» در کنار این ویژگی باید عمیقاً باور داشت که توسعه نقطهای نیست و یک فرآیند است و این فرآیند بهشدت پیچیده و چندبعدی است. همچنین شایسته است توجه ویژهای به نزدیکی اساسی مفهوم توسعه با «بهبود مستمر» داشته باشیم.
مدلهای دستیابی به سطحی مناسب از توسعه و به تعبیری مدلهای حرکت در مسیر توسعهیافتگی متفاوتاند، اما الزاماً خوب یا بد دانستن آنها موضوعیتی ندارد و اتفاقاً تأکید بر غیرتجویزی بودن و بومی شدن مدل توسعه اهمیت قابلملاحظهای دارد. مدلهای مختلف در توسعه کشورهای غربی بر اساس تعریف «جامعه قدرتمند» بنا شده است و در تجربه کشورهای توسعهیافته شرقی عموماً مبتنی بر تصمیم حاکمیتها.
توسعه در حوزه اقتصادی ممکن است از مدل رشد نامتوازن یعنی اتکا بر یک منبع خاص و فراهم کردن بسترهای مناسب برای توسعه از این طریق باشد و یا از مدل رشد متوازن یعنی سرمایهگذاری توأمان بر همه بخشها و منابع بهره ببرد.
در مجموع آنچه بسیار مهم و اجتنابناپذیر است، ضرورت وجود همزمان حکومت توسعهگرا و مردم توسعهگراست که البته باید با مصادیق عینی در باورهای فردی عمیقاً توسعهگرایانه تجلی داشته باشد.
همچنان که قبلاً اشاره شد باید هشیار باشیم که توسعه بههیچوجه نسخه تجویزی ندارد بلکه باور و اراده نیل به توسعه بهعنوان پیشنیاز اساسی آن بایستی در ذهن یکایک اجزای یک جامعه معنا پیدا کند.
به باور نگارنده توسعه در ابعاد مختلف و جداگانه معنادار نیست مثلاً توسعه اجتماعی منفک از توجه به زیرساختها، توسعه اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و غیره مفهوم نیست و وقتی بر هریک از این ابعاد متمرکز میشویم بهتر است از واژه «رشد» و توجه به تفاوت اساسی آن با واژه «توسعه» بهره ببریم. به عنوان مثال بهتر است بگوییم رشد اقتصادی و تلاش کنیم رشد اقتصادی را بهعنوان ابزار کلیدی برای توسعه بارور کنیم. رشد فرهنگی، سیاسی و غیره نیز به همین منوال. کالبد و جسم یک انسان را در نظر بگیرید با دستانی بیش از حد نامتعارف، دراز یا کوتاه و یا کلهای کوچک و تنی درشت، نامتوازن بودن جسم و رشد نامتناسب اعضای مختلف به وضوح قابل درک است. مهمتر از آن فردی را تجسم کنید با جسمی تنومند و عضلانی و خوشقیافه که فاقد شعور اجتماعی و مهارتهای فردی و رفتاری شایسته است، قضاوتتان در مورد رشد و توسعه فردی او چگونه است؟! به گمان من توسعه یک موجود زنده و شبیه یک انسان است.
بهعنوان شخصی که تحصیلات و تجربهام بیشتر زمینه اجرایی و عمرانی داشته است، نمیتوانم چالش جدی عدم توجه متناسب به حوزههای انسانی و اجتماعی را انکار کنم که اتفاقاً در آنها در بسیاری از موارد شکست پروژهها هویداست. به بهانه مسئولیتم مدارس در حال تخریب زیادی را مملو از دانشآموز دیدهام که سالهای سال بازسازی نشدند و همزمان مدارسی باکیفیت و تازهساخت خالی از دانشآموز! و با خود گفتهام تا چه حد نظام برنامهریزی و آمایشی ما سرمایههای مادیمان را به بیراهه بردهاند و مثالهای متعددی در سایر حوزههای عمرانی. با قاطعیتی از جنس تجربه ادعا میکنم در برنامهریزی، طراحی و اجرای حتی بزرگترین پروژههای عمرانی چنانچه انسانمحور نباشیم مسیر پروژه بیتردید با توسعه همراستا نیست.
تقریباً اذعان داریم که به دلایل متعددی که مجال پرداختن در این یادداشت ندارد، فعالیتهای عمرانی قابلتوجهی در دوره پهلوی اول شکل گرفت اما به دلایلی همچون بها ندادن به توده مردم و مشارکت آنان و اهمیت بخش خصوصی، نادیده گرفتن ابعاد اجتماعی و فرهنگی، بیتوجهی بهضرورت رشد همآهنگ ابعاد فردی و اجتماعی و عمرانی توسعه نتیجه حاصل بههیچوجه شایسته صفت توسعهیافتگی نشد و این مسئله مورد اجماع صاحبنظران است.
دکتر محمود سریعالقلم در کتاب «اقتدارگرایی ایرانی در عصر پهلوی» سه عامل در ناکامی پهلوی برای تداوم نوسازی و مدرنیزاسیون و به عبارتی بهبود توسعهگرایانه کشور بیان میکند:
– فقدان اجماع فلسفی و نظری میان جریانهای فکری
– ضعفهای اساسی در نظام تصمیمسازی کشور و محفلی بودن آن
– فرهنگ عدم همکاری و اعتمادسازی که خود معلول عدم شکلگیری قراردادهای اجتماعی است.
و با اندک ملاحظهای در این عوامل متوجه میشویم که همگی ناظر بر ابعاد انسانی و اجتماعی چالش- ترمزهای توسعه هستند. امروزه توجه توأمان به قابلیتها و مهارتهای فردی و اجتماعی در کنار شکلدهی به بستر توسعه بیشتر اهمیت دارد نه صرفاً خروجی کالبدی.
به همان میزان که اجماع نظر بر ارزشی بودن توسعه وجود دارد، توجه به بسترسازی فعالیت گسترده بخش خصوصی در حوزه اقتصادی توسعه، تأکید بر مشارکت، نقش سازمانهای مردمنهاد و قراردادهای اجتماعی در حوزه اجتماعی توسعه حایز اهمیت است. به همین ترتیب توجه به مدنیت فردی، بهبود و توسعه مهارتهای فردی در حوزه فرهنگی توسعه و نیز اهتمام به حزب، رسانه، گردش قدرت و… در حوزه سیاسی توسعه و صدالبته ارتقای خرد مدیریتی در بهکارگیری نیروی انسانی بهعنوان دارایی ثروتآفرین و مولد جامعه نه دارایی هزینهبردار و بدیهی است در چنین بستری سرمایههای مادی و منابع سختافزاری به ابزار اجتنابناپذیر توسعه بدل خواهند شد.
در اشاره به چالشهای توسعهای کشور همین بس که ایران با رتبه اول ذخایر گاز و رتبه چهارم ذخایر نفت، رتبه ۱۳ فولادسازان جهان، یکی از ۲۰ کشور اول جهان درزمینه تولید ۳۰ محصول مهمترین کشاورزی، رتبه ۱۴ تولید برق جهان، منابع متعدد معدنی و کانسارها، حتی رتبه بالا در تولید مقالات علمی و تکنولوژی بالای دفاعی و هستهای، بازهم در بین برترینهای توسعه و رفاه جایی نداریم. درآمد سرانه، امید به زندگی و غیره و غیره چندان تعریفی ندارند. با ۱٫۰۷ درصد جمعیت جهان تنها ۰٫۵۵ درصد اقتصاد جهان را داریم و…
در وادی توسعه بهجای تفکیک و اولویتبندیهای غیرضروری با تأکید بر نظر آدام اسمیت در کتاب «ثروت ملل» که ارتقای مهارت نیروی انسانی را منشأ پیشرفت میداند، بایستی به مهارتهایی همچون خلاقیت، کارآفرینی، گفتوگو، مشارکت و کار تیمی و بسیاری از مهارتهای فردی دیگر اتکا کرد. در بعد کلان مدیریتی هوشیار باشیم که اتصال به کریدورهای توسعه جهانی و جلوگیری از انزوای توسعهای در تدوین قوانین، دستورالعملها و سیاستگذاریهای کلان و منطقهای بسیار حایز اهمیت است.
علاقه زیادی به این گفته داگلاس نورث برنده نوبل اقتصاد دارم که: «اگر میخواهید بدانید کشوری یا منطقهای توسعه مییابد یا نه، اصلاً سراغ فناوری، کارخانه و ابزاری که استفاده میکنند نروید، اینها را بهراحتی میتوان خرید یا کپی کرد. برای دیدن توسعه به دبستانها و پیشدبستانیها بروید و ببینید در آنجا چگونه بچهها را آموزش میدهند.»
نتیجه اینکه لازمه توسعه، وجود رنگینکمانی زیبا از سرمایههای انسانی و مادی است و بر اساس تجارب مشترک کشورهای توسعهیافته و نگاه دانشمندانی مانند گیدنز درمییابیم توجه به ابعاد سرمایه انسانی، فرهنگی و اجتماعی جایگاه عاملیت در توسعه کالبدی، عمرانی و اقتصادی دارد و اساساً عاملی است برای قرارگیری بر ریل دستیابی به توسعه فراگیر و بهبود مستمر.
منبع : آینده نگر ( اتاق بازرگانی تهران )
- محمد شجاعی
- کد خبر 13044
- بدون نظر
- پرینت