اما موضوع این یادداشت بررسی یکی از تبعات افزایش نرخ ارز است که کمتر به آن توجه شده است.
با تقسیم حجم نقدینگی کشور در دیماه ۱۳۹۶ (۴۶/ ۱ میلیون میلیارد تومان) بر متوسط نرخ دلار بازار آزاد در آن ماه (۴۳۵۴ تومان)، ارزش دلاری نقدینگی در آن تاریخ به دست میآید (معادل ۳۳۹ میلیارد دلار). با تکرار این محاسبه برای تیرماه ۱۳۹۹، ارزش دلاری نقدینگی برابر با ۳/ ۱۲۶ میلیارد دلار خواهد بود (حاصل تقسیم حجم نقدینگی ۷۱۲/ ۲ میلیون میلیارد تومانی بر دلار ۲۱۴۸۲ تومانی). بنابراین هرچند میزان نقدینگی کشور در فاصله دی ۱۳۹۶ تا تیر ۱۳۹۹ افزایش زیادی داشته، اما ارزش دلاری آن از ۳۳۹ به ۳/ ۱۲۶ میلیارد دلار کاسته شده است.
این به معنای آن است که در حال حاضر، قدرت مدیریت نوسانات بازار ارز برای بانک مرکزی نسبت به گذشته بسیار بیشتر شده و در مقابل، قدرت نوسانسازی سفته بازان کاهش چشمگیری یافته است. این از آن جهت است که سفتهبازان با ریال به بازار ارز حمله میکنند و بانک مرکزی با ارز پاسخ آنها را میدهد. ارزی که قدرت آن نسبت به ریال افزایش قابل ملاحظهای داشته است.
البته افزایش نرخ ارز هیچ جذابیتی برای بانک مرکزی ندارد؛ چراکه افزایش نرخ ارز به معنای افزایش نرخ تورم بوده و این پدیده نیز در مخالفت کامل با رژیم هدفگذاری تورمی است که اولویت اصلی بانک مرکزی است. اما به حُکم (عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد)، افزایش قدرت بانک مرکزی در مقابل سفتهبازان موهبتی شده است.
بنابراین در این روزها که حباب بورس در حال تخلیه شدن است و میل ورود نقدینگی به آن کاهش پیدا کرده، ممکن است عدهای تصور کنند که بازار ارز محل مناسبی برای سرمایهگذاری است، اما این افراد باید توجه داشته باشند که در مقابل دروازه بازار ارز، فیل بزرگی ایستاده که مورچهها را به راحتی از پای در میآورد.