در بررسی تاثیر این موضوع ابتدا باید مشخص شود که اقبال سهامداران خرد به این نهادهای مالی چگونه است؟ آیا تازه‌واردان تمایلی برای ورود به این نهادهای مالی و در اختیار گذاشتن سرمایه‌های خود به این نهادها دارند یا خیر و در مرحله بعدی اقدام به تسریع صدور مجوزها شود. به عبارت دقیق‌تر، باید ابتدا فعالیت گذشته سبدگردان‌های قدیمی فعال در بازار را بررسی و مدلی برای آنها تعریف کنیم و در صورت نیاز، به صدور مجوزهای جدید اقدام کنیم. این در حالی است که سیاست‌‌‌های جدید سازمان بورس، بیشتر در زمینه انحصارگشایی و در جهت افزایش میزان رضایت فعالان و خدمات‌دهی بهتر به سهامداران است‌‌‌. اما در خصوص چالش‌‌‌هایی که در این زمینه وجود دارد و اینکه استقبال از نهادهای جدید صورت خواهد گرفت یا خیر، باید گفت، عرف بازار سرمایه این است که در بازارهای صعودی هر فردی تحلیلگر خودش است و دانش کافی برای سرمایه‌گذاری و به دانش خود اطمینان کامل دارد. اما در زمان‌های منفی و مواقعی که بورس با ریزش مواجه است، به شیوه‌های دیگری برای سهامداری متوسل می‌‌‌شوند که باید میزان سرمایه‌گذاری غیرمستقیم سهامداران در این شرایط را نیز مورد بررسی قرار دهیم.

این آمار می‌تواند در این زمینه کمک زیادی کند، اما فرض را بر این می‌گذاریم که تمامی سهامداران از سرمایه‌گذاری مستقیم متضرر شده‌اند و سرشان به سنگ خورده و پشیمان شده‌اند و در مقابل، سازمان بورس هم که حجم بالای استقبال از روش‌های غیرمستقیم (ورود به سبدگردان‌ها و صندوق‌های سرمایه‌گذاری) را دیده، صدور مجوزهای جدید را تسهیل کرده و توسعه بیشتر را در دستور کار قرار داده است. به این ترتیب سبدگردان‌ها می‌توانند در استان‌های دیگر و با ظرفیت بیشتری به این امر اقدام کنند.

بررسی‌ها نشان می‌دهد، در زمان‌های اوج بازار سهام و در برهه‌ای که رشد قیمت سهام و صعود شاخص کل رخ داد، تمامی سهامداران به دنبال دریافت سیگنال‌های مناسب برای خرید سهام بودند. به این ترتیب، به دنبال ورود دارایی خود به سبدگردان‌ها نبودند. این در حالی است که در شرایط کنونی و به دنبال ریزش‌های اخیر، اهمیت سبدگردان‌ها مشخص شده و تصمیم به سرمایه‌گذاری غیرمستقیم افزایش یافته است. در واقع، به دنبال ریزش‌های اخیر، دولت و سازمان بورس تصمیم به توسعه نهادهای مالی به منظور ترویج فرهنگ سهامداری غیرمستقیم گرفتند. به‌جرات می‌توان گفت، سهامداران تنها در روزهای منفی، از سبدها و صندوق‌ها استقبال می‌کنند و در روزهای مثبت بعید است به سراغ این نهادهای مالی بروند. به‌طور مثال، فردی یک‌میلیارد تومان دارایی وارد بورس کرده و با ضررهای متحمل‌شده، نیمی از دارایی خود را از دست داده است. حال به دنبال یک سبدگردان است تا مدیریت این پرتفوی را بر عهده گیرد و از زیان بیشتر جلوگیری شود. فرد دیگری تصمیم می‌گیرد، ۵۰میلیون تومان دارایی وارد بازار کند و به دنبال صندوق مناسب برای ورود و کسب سود می‌‌‌گردد. در این میان، باید تاکید کرد که سهامدار تازه‌وارد، اطلاع کافی از بازار ندارد و حتی فرق میان شرکت سبدگردان و صندوق سرمایه‌گذاری را نمی‌‌‌داند و باید تمامی مفاهیم برای وی توضیح داده شود و ریسک‌ها و فرصت‌های هر کدام تشریح شود.

مجددا تاکید می‌شود که باید به دنبال کیفیت باشیم، نه کمیت. همچنین از جمله دلایلی که موجب شد، در گذشته نیز چندان استقبالی از شرکت‌های سبدگردانی نشود، می‌توان در بوروکراسی‌های اداری که شرکت‌های سبدگردان در پذیرفتن مشتری و جذب آن داشتند، دانست. در واقع، فرد درگیر پیچیدگی‌های زیادی برای ورود دارایی‌های خود به سبدگردان‌ها می‌شود؛ در نتیجه به سراغ سبدگردان‌های غیررسمی می‌رود و دارایی خود را به این گروه می‌‌‌سپارد. سبدگردان‌هایی که در صفحات مجازی فعالیت دارند، نتیجه دادن پول به آنها کاملا مشخص است و در حال حاضر، شکایت‌های زیادی از ضرر و زیان سهامداران در این زمینه وجود دارد. همچنین فرهنگ‌سازی مناسبی نیز در زمینه شرکت‌های سبدگردان در بازار سرمایه طی این سال‌ها صورت نگرفته است. در این راستا تاکید می‌شود، بهتر بود سازمان بورس راهکار مناسبی برای ارائه خدمات آنلاین از سوی شرکت‌های سبدگردان به سهامداران در نظر می‌گرفت و قرارداد را به صورت آنلاین با آنها منعقد می‌‌‌کرد تا دیگر نیازی به حضور سهامداران برای طی فرآیندهای مزبور نباشد. در این صورت، نه‌تنها سهامداران راحت‌تر جذب این نهادهای مالی خواهند شد، بلکه استقبال از سبدگردان‌ها افزایش خواهد یافت.

از سوی دیگر، در خصوص حرفه سبدگردانی باید عنوان کرد، یک حرفه کاملا تخصصی است و به دانش لازم و تجربه زیاد نیاز دارد تا سبدگردان دریابد، چگونه به برای سرمایه‌های مردم سود کسب کند. بنابراین این نوع مجوز دادن‌های سریع مناسب نیست و سازمان بورس باید با برنامه‌ریزی دقیق‌تر، سنجش بیشتر و داشتن پلت‌فرم رتبه‌بندی مشخص برای شرکت‌هایی که خواهان دریافت مجوز سبدگردانی هستند، بتواند این شرکت‌ها را از یکدیگر تفکیک و سپس اقدام  به صدور مجوزها کند‌‌‌. موضوع مهم بعدی این است که مجوز لازم را یک شرکت سبدگردان دریافت کرده است و حال باید نیروی انسانی خبره را برای تجهیز و آغاز فعالیت به کار گیرد. در واقع، معضل کنونی، نبود نیروهای متخصص و حرفه‌ای در این زمینه است؛ نه کمبود شرکت سبدگردان. معامله‌گران، تحلیلگران و کارشناسان حرفه‌ای و خبره، از مهم‌ترین نیازهای این قبیل شرکت‌هاست که باید هرچه سریع‌تر اقدامات لازم در این زمینه انجام شود.

در مجموع باید عنوان کرد، عدم‌شناخت جایگاه و حرفه شرکت‌های سبدگردان در بازار سرمایه و از سوی دیگر، کارمزدهای زیاد این نهادهای مالی از جمله مواردی است که توسعه این شرکت‌ها را با چالش همراه کرده است. همچنین فراهم نبودن زیرساخت‌های الکترونیک در این شرکت‌ها و مشخص نبودن کف و سقف سرمایه مورد پذیرش از سوی آنها از دیگر موارد مهم است.

تمامی این موارد دست به دست هم داده‌اند تا سبدگردان‌های غیررسمی وارد فعالیت شوند و بی‌اعتمادی در بازار سرمایه نسبت به این‌‌‌ نهادهای مالی گسترش یابد. در نهایت باید تاکید کرد، صدور مجوزهای جدید به داغ شدن فضای رقابتی در این حوزه کمک شایانی خواهد کرد، اما نباید این نکته را نادیده گرفت که سال گذشته، حدود ۲۰میلیون کد سهامداری جدید صادر شد و عمده آنها به صورت مستقیم به سرمایه‌گذاری پرداختند. مشکل از نبود شرکت‌های سبدگردانی بود؟ در پاسخ باید عنوان کرد؛ خیر، معضل اساسی نبود فرهنگ‌سازی مشخص بود. پس باید تاکید کرد، مشکل بازار سرمایه، تخصیص‌نیافتن مجوزهای لازم برای شرکت‌های سبدگردانی نیست، بلکه مشکل در جای دیگر است!