ایشان درباره این پرسش  تاکید کرده‌اند: «چگونه است که با افزایش نرخ ارز، نه صادرات افزایش یافته و نه نیاز به واردات ما کم شده است.» پیش از این نیز دوستان دیگری در گوشه و کنار نقدهایی از این دست مطرح کرده‌اند، اما به‌واسطه احترامی که برای ایشان قائل هستم، ترجیح دادم نقد ایشان را مبنای پاسخ خود قرار دهم. واقعیت آن است که سیاست افزایش نرخ ارز در شرایط گشایش اقتصادی مانند فضای پسابرجام بهترین کارکرد خود را دارد؛ زیرا وقتی اقتصاد با فقدان محدودیت‌های بیرونی مواجه می‌شود این امکان را می‌یابد تا افزایش تولید و افزایش ظرفیت دهد و بتواند افزایش تقاضا را که از سمت خارج ایجاد می‌شود، پاسخگو باشد. متاسفانه سیاست‌گذاران همواره از تفکر جناب آقای دکتر افقه و همفکرانشان پیروی کردند و تا جای ممکن در تثبیت نرخ ارز کوشیدند و نتیجه آن شد که افزایش نرخ ارز تنها در مقاطعی صورت گرفت که حصر تجاری بر اقتصاد تحمیل می‌شود. روشن است که در این شرایط سخت که تامین مواد اولیه با دشواری روبه‌رو است و واردکردن ماشین‌آلات سرمایه‌ای و ایجاد خطوط جدید تولید تقریبا غیرممکن است پاسخگویی به تقاضای برآمده از خارج تا حدود زیادی غیرممکن می‌شود و تامین بازار داخل نیز با زحمت صورت می‌گیرد. بماند که دغدغه‌های تنظیم بازاری نیز گاه اضافه می‌شود و صادرات را محدود می‌کند.

با همه این احوال سیاست افزایش نرخ ارز در دو سال گذشته کارکردهای مثبت خود را نشان داده است؛ اگر چشمان خود را به واقعیت بخش صنعت باز کنیم. در حال حاضر آمارهای وزارت صنعت نشان می‌دهد که تولید صنعتی در برخی بخش‌ها رشد داشته و نکته جالب‌تر این است که در برخی بخش‌ها با افزایش اشتغال روبه‌رو بوده‌ایم. این امر جز با جانشین شدن تولید داخل با محصولات وارداتی که به دلیل افزایش نرخ ارز گران شده‌اند ممکن نبوده و نیست. تردیدی نیست که کسی حامی نرخ‌های ارز بالای ۲۰ هزار تومان نیست، ولی فراموش نکنیم که رمز پایداری اقتصادی ایران در دو سال گذشته نه در جلسات بی‌فایده سیاستمداران و بوروکرات‌ها، که در عملکرد سازوکارهای اقتصادی است که با اصلاح نرخ ارز به فعالیت افتادند. هم اکنون اقتصاد تحت این فشارهای شدید در حال تجربه یک تغییر جهت مثبت است.

 

تا پیش از کرونا آژانس‌های مسافرتی که کسب‌و‌کارشان حول یافتن مسافر ایرانی برای سفر به ترکیه، تایلند و امارات بود تحت شرایط افزایش نرخ ارز به این سمت رفتند که گردشگر خارجی برای ایران پیدا کنند و گردشگران ایرانی که به‌خاطر گران شدن نرخ ارز دیگر نمی‌توانستند به‌راحتی به خارج سفر کنند، روانه گردشگاه‌های داخل شدند و اشتغال داخل را تقویت کردند. آیا این امر بدی بود؟

 

نکته جالب‌تر در عرصه بازرگانی و صنعت و حتی خدمات در حال رخ دادن است. در گذشته کسب‌و‌کار شرکت‌های بازرگانی همه معطوف به واردات کالا از خارج بود، اما اینک این شرکت‌ها به سمت صادرات و یافتن بازارهای صادراتی و تولید آنچه در گذشته وارد می‌شد، سوق داده می‌شوند. در گذشته که تثبیت نرخ ارز خروج سرمایه و کسب اقامت در کانادا را تسهیل می‌کرد آیا به اقتصاد خدمتی صورت می‌گرفت یا امروز که افزایش نرخ ارز در دل بسیاری از ایرانیان مقیم خارج انداخته که پس‌اندازهای خود را به داخل ایران بیاورند و در ایران خانه‌ای خریداری کرده یا کسب‌و‌کاری راه بیندازند؟

 

برخلاف آنچه گفته می‌شود عملکرد سیاست‌گذاران – نه شعارهایی که سر دادند- نشان از پیروی شدید از نسخه‌هایی است که نهادگرایان وطنی سر دادند و وضع امروز ما محصول توصیه‌های آنان است. آشکارترین مصداق این ادعا همین سیاست تثبیت نرخ ارز است که سیاستمداران ایران از دوره آقای خاتمی تا امروز تا پای جان به اجرای آن همت گماشتند و تنها وقتی از آن دست شستند که دیگر امکانی برای تداوم آن نداشتند. تثبیت قیمت نهاده‌ها، سرکوب نرخ بهره، نادیده گرفتن رشد نقدینگی به عنوان عامل تورم و خطرناک ندانستن کسری بودجه دیگر شواهدی هستند که نشان می‌دهد سیاستمداران در مقام عمل تابع کدام خط فکری بودند.